کنگره ((متحد ملی(( ماتم بزرگ سیاسی نیست
داکترآرین داکترآرین

بصورت عموم برای ریشه یابی و جمع بست رویدادها و تجربه ها، شکست ها و پیروزی های سیاسی و حزبی، در تاریخ احزاب افغانستان که جز از تاریخ احزاب جهان میباشد نمی توان متوقف ماند و ویژه تر از آن، بازگویی و وارسی ودست یافتن به علل و انگیزه های  انشعابات نیز نمیشود در محدوده تاریخ سیستم سیاسی میهن ما، یا حوادث چند سال پیش و چند روز پیش که در سطح مناسبات احزاب و سازمانهای سیاسی رخ داده است اکتفا کرد. تاریخ احزاب جهان در مجموع پر از انشعابات و چند پارچگی ها بوده و آنقدر باهم شبیح است که گویی ازهم دیگر کاپی شده و به همین دلیل با تاریخ احزاب در افغانستان همان رفته و پیش آمده که با احزاب، نهضت ها و جنبشها در جهان شده است، زمانی با زور و زر، گاهی با تذویر وریاکاری و گاه گاهی بخاطر خودخواهی ها و خود محوری ها ومنافع شخصی انشعابات و پراگنده گی ها صورت گرفته، اما آنچه که در این تاریخ پر از رنگ و ریا قابل توجه میباشد این است که همیشه روند آن با چرک و دروغ آغشته بوده، چهره های درخشان و واقعی با بهتان و تهمت آراسته و اشخاص تقلبی و فریبکار با رنگ واقعیت آرایش میگردد، یکی حق و دیگری باطل، یکی پیروز و دیگری مغلوب اعلان شده است.

احزاب در تاریخ خویش از فرازو نشیب های زیاد گذشته که این پروسه پر از خم و پیچ گواه  وحدت شکنی ها، انشعابات و کودتاه ها در میان احزاب سیاسی است و این پدیده ها آنقدر بیشمار میباشد که انسان را معتقد میسازد تا بمثابه یک عمل ناگزیر و طبیعی به آن نگاه کرده و آنرا بپذیرد، طوریکه دیده میشود انشعابات اکثرا از داخل در احزاب رشد نموده و به ثمر رسیده است، اما در بعضی مواقع انشعاب از بیرون نیز سازماندهی میگردد، این در حالیست که مخالفین و رقبا خواسته اند تا حزب رقیب خود را که اکثرا قوی ترین و یگانه بوده است به لجن بکشانند، شکست بدهند و از صحنه سیاست بدور اندازند، بخاطریکه درک مینمایند تا زمانیکه حزب رقیب دارای روح پیکارجویی، قوی، محکم و استوار است و ریشه در بین مردم دارد پیروزی یا غیر ممکن ویا موقتی میباشد. به این ترتیب اول روح پیکارجویی آنها را شکسته و بعد هم آنان را نسبت به راهی که رفته اند دچار تردید و بدبینی میسازد و کوشش نموده اند تا هویت سیاسی آنها را خدشه دار ویا از آنها بگیرند و آنچه را که میتواند در آینده مایه پیروزی آنها باشد معیوب و مشکوک جلوگر ساخته، ایمان شانرا ضعیف و تلاش صورت گرفته تا آنها را به بیراهه بکشند، همینطور شرایط را مساعد ساخته وبعد هم ضربات پیهم خویش را بخاطر چند پارچگی و انشعاب در حزب رقیب وارد نموده اند.

افزون برآن تجاربی وجود دارد که دلیل پراگنده گی ووحدت شکنی ها در احزاب در موارد به علت درستی طرح ها و نظریات و در جاهای سخت به بوی چوکی و مقام آغشته بوده که شماری در رهبری حزب در آستان قدرت به کرنش درآمده با نفاق افگنی و انشعاب زمینه های سرکوب جنبش و شرایط بهره گیری را برای رقیبان آماده ساخته اند، یعنی زمانی انشعابات خصمانه، کور و بی اساس بوده و زمانی دارای مبنا و پایه منطقی میباشد که اکثرا ریشه در اختلافات تاکتیکی و استراتیژیکی دارد که میان جناح های داخل حزب بوجود می آید و این تجربه را در "حزب جمهوری خواهان دموکراتیک امریکا" بصورت روشن می بینیم، در نتیجه اختلافات تاکتیکی، حزب به دو شاخه "جمهوری خواه" و "دموکرات" تقسیم شد که همیشه نسبت به احزاب دیگر امریکا این دو حزب در صدر جدول احزاب و مبارزات انتخاباتی در ایالات متحده امریکا قرار دارند، همچنان یکی از قدیمی ترین حزب سیاسی در جهان "حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه" در کنگره دوم به دو شاخه "بلشویک" و "منشویک" منقسم گردید ویا اگر به تاریخ "حزب سوسیالیست فرانسه" نگاه کنیم و احزاب دیگر ...

انشعابات در احزاب اکثرا آرام و مسالمت آمیز صورت گرفته، ولی نمونه های وجود دارد که جنای قدرتمند به سرکوب خونین جنای جدائی طلب پرداخته است، مانند "حزب کمونیست چین" به رهبری مائو "حزب کمونیست اتحاد شوروی" به رهبری استالین "حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان" به رهبری هیتلر که نسبت عقده گشائی ها و عوامل ذهنی و نارسائی های روانی با مخالفین حزبی اش با زهر و کین برخورد نموده و سرب داغ بر فرق شان ریخت.

آنچه مربوط به عدم موفقیت وحدت در "حزب واحد" میشود به باور من بیشتر علاقمندی جنون آمیز به چوکی و قدرت نقش داشته تا به رابطه پشت پرده با سازمانها جاسوسی مضر و خرابکار، اگرچه جاسوسی در شرایط کنونی افغانستان جز افتخارات به حساب می آید و اکثرا گروه ها و احزاب و شخصیتها !!! هرکدام به نوبه خود با عرضه نمودن خدمات به کشورهای خارجی می خواهند بفهمانند که ما بهتر میتوانیم منافع شما را حفظ و اهداف تانرا پیاده کنیم و کشورهای شیطانی مانند پاکستان، ایران، عربستان سعودی و اسرائیل که کارنامه های سیاه آنها در تاریخ افغانستان سابقه دارد هنوزهم بفکر سربازگیری از احزاب و رده های بالای دولت و شورای افغانستان میباشند و آشکار است که کوره پرنفیر شیطان که درآن انسانها را کباب میکنند بدون هیزم کشان این ماموران معذور و مزدور نمی تواند خوب بسوزد و شیطان به عمله ضرورت دارد که گاه گاهی از خود او مکارتر و فرومایه تر هم سربلند کرده است.

به هرحال ببینیم این خواب چوکی و قدرت که سودای آن هوش از سر عده ای برده است آیا به حقیقت خواهد پیوست؟ آیا جبهه ای که به آن تکیه گردیده ضرفیت لازمه ای پیروزی را در انتخابات آینده افغانستان دارد؟  و آیا از این خوان چیزی نصیب شان خواهد شد؟ به باور نگارنده ازیکطرف تا دوسال آینده که در افغانستان انتخابات ریاست جمهوری برگزار میگردد در چنین شرایط داغ جهان و جامعه "صد پادشاهی خراب و صد ملک ویران" میشود و ازجانب دیگر خواست زمان طوریست که باید به حاکمیت جل وجهل در افغانستان نقطه پایان گذاشته شود، زیرا تاریک اندیشی و فساد، بی فرهنگی و دورماندن از فرهنگ و این سر و وضع، با فرهنگ نوین و انسانی جهان امروز تطابقت ندارد، زندگی کردن درجهان امروز و خارج ازفرهنگ آن نا ممکن است، به همین دلیل است که اکثریت کشورهای اروپایی و امریکا علاقمند یک اپوزیسیون قوی، مدرن و مدنی است تا در ازبین بردن فساد و تحکیم صلح و ثبات، موثر و توانمند باشد که این نیروی اکثریت بجز از نیروهای "چپ" نیروی دیگر بوده نمیتواند، زیرا نیروهای "راست" مدت بیست سال است که به شکلی از اشکال (مجاهدین- طالبان - مجاهدین) حاکمیت دولتی را در دست دارند، اما نسبت به امکانات بی نهایت و شرایط آماده که موجود است، تا بحال هیچ دستآوردی بنیادی که ضامن سعادت آینده مردم و وطن ما باشد ندارند.

وبلاخره تدویر کنگره "متحدملی" ماتم بزرگ سیاسی نیست، آنقدرذخیره از نیروهای میهن پرست درجامعه زیاد میباشد که به زمان طولانی ضرورت دارد تا آنها را منسجم نمود و روشن است که نیروهای "چپ" دراین روند دامنه دار با یک سیاست آنی و زودگزر روبرو نیست، بلکه با مسله پایدار، دوامدار، ملی و حیاتی روبروهست، "چپ" مسوول، مجبور و مکلف میباشد تا در این زمینه به تلاشهای جدی و اقدامات عاقلانه بپردازد، ایجاد جبهه، وحدت ها و ائتلافها کار بازی و داد و ستتد و مامعلات سیاسی پشت پرده وقمار با سرنوشت اعضای حزب و سازمان نیست، بلکه تلاش خستگی ناپذیر و پی گیر جهت دگرسازی میهن، نوسازی سیاست و ایجاد سازمان سیاسی فراگیر و رزمنده بخاطر سعادت انسان است، اگرچه با پیوستن علنی چند تن به "جبهه ملی راست گرایان" اکنون معمای وحدت در "حزب واحد" حل شده، اما هنوز به معنی پایان این پروسه نیست، واضح تر بگویم اکثریت اعضای "حزب واحد" این وحدت را صادقانه پذیرفته بودند و هنوز هم به آن معتقد اند، زیرا همه عضو یک خانواده و سالها دریک راه، دریک سنگر و بخاطر یک هدف رزمیده اند، ولی زمانیکه عده ای غیرصادقانه با سیاست های مزورانه و دو رویی، علنی و پنهان عمل نمودند، یقین کامل دارم که اعضای حزب راه خویش را از آنها جدا میکنند واز حقانیت تاریخی وحدت و درستی آن، که آرزوی شهدای پاک و قهرمانان سلحشور میهن ما در آن نهفته است امروز مثل دیروز با صداقت تمام از آن دفاع می نمایند.

به این جهت در برابر نیروهای "چپ" وظیفه مهمی قرار دارد که ایجاد "جبهه چپ" متشکل از نیروهای مترقی و دموکرات، در اتحاد با نیروهای وطنپرست دینی و معتقدان به مذهب که بخاطر صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی می رزمند، میباشد و جبهه "چپ" باید به دژ استوار در برابر "جبهه راست بنیاد گرا" که در زیر پوشش دین تظاهر نموده اند و میکوشند برای خود وجهه "مذهبی" و تیکه داری "دین" را کسب کنند، تبدیل گردد و این ضرورت زمان است.

 درنتیجه: اگر نیروهای "چپ متفرق" متحد نشوند وواقعا به یک نیروی بزرگ مبدل نگردد، طوریکه دیده میشود نیروهای راست بنیادگرا و تاریک اندیش به پیروزی های نهائی میرسند و بطور مطلق سرنوشت مردم و وطن به امرو نهی آنها مربوط میشود.

 اگر جبهه و اتحادیه ای از احزاب "چپ متفرق" حالا بوجود نیاید، توازن قدرت سیاسی میان نیروهای ترقی خواه و تاریک اندیش نه تنها بطور عمده، بلکه بطور تغییر ناپذیر دیگرگون میگردد و بعد از آن سالها طول میکشد تا بتوان به این کمیت و کیفیت، کمیت لازم از نیروهای سیاسی را گرد آورد.

 اگر "چپ متفرق" در این لحظات بحرانی وارد میدان سیاست و نبرد مسالمت آمیز و قاطع نشوند بسازش کاری و تسلیم طلبی بپردازند این بدان معناست که برای نیروهای بنیادگرا و دارو دسته های چپاولگر و فساد پیشه آن میدان خالی مینمایند تا بخاطر آسوده به اهداف شان یکی پی دیگر برسند.

  اگر نیروهای "چپ متفرق" در درجه اول رهبران متشتت شان جنون سیاسی را کنار نگذارند و به ابعاد خطرناک تفرقه و چند پارچگی که دامنه اش هرروز وسیع تر میشود پی نبرند و هرکسی به خود پیچیده و چون حفار به حلقه خود بگویند و بشنوند و به یک صفحه سایت انترنیتی دل خوش نمایند به هربهانه و هرشکلی که خود را برائت بدهند باید بدانند که مورد نفرین آینده گان و محکوم تاریخ اند.

آخر سخن اینکه، آینده نشان خواهد داد که آیا تنها عقب مانده گی سیاسی نیروهای چپ، عقده ها، بی تجربگی، انحصار طلبی، خود خواهی، سوظن و چوکی خواهی عامل تعین کننده در انشعاب و چند پارچگی ها میباشد ویا عوامل فریبکار، پنهانی و ماسک دار مخالفین سیاسی در یکی از دو طرف ویا طرف ها در نفاق افگنی و وحدت شکنی ها اندرکار بوده است./


January 14th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات